آفتابگردون

ترانه میشوم..قلم میشوم شعر میشوم.. تا از ذرات وجود من براین خاک باقی بماند

تابستان پَر🕊

اگر بگویم این تابستان بدترین تابستانِ عمرم بوده اغراق نکرده ام..
از تمام آن لذت هایی که فصل گرما را همیشه برای من متمایزمیکرد جاماندم
وازهیچکدام لذت نبردم
روحم حالا فصل پاییز راطلب میکند
بازهم نه بخاطر لذت های ریز ودرشت وزیبایی هایش
بلکه فقط بخاطر "سرما".
حیف بستنی ها و نور ها وخیابان هایی که دیگر هیچوقت مثل قبل نخواهندشد
بامن قهرخواهند کرد چون مثل یک بچه‌ی بی اشتها به همه‌شان "یک نَح"گفتم
ودر را به روی تابستان بستم.

_

عوضش از بارونای پاییز ولباس گرما وقهوه ها لذت میبرم :)

چه حسی به پاییز دارید؟🚶‍♀️

۲ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

.Heart notes

__
۲ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

Explosion

گاهی درون وجودمان آشفته بازار است
بافت ها وبند بند تنمان ، به‌هم گره نخورده 
اصلا چیزی مثل قبل
وجود ندارد که نقطه اتصال وپایه‌ی نگهداری شود
وتنها "چندثانیه"
برای فروپاشی کافی‌ست.
برای ریختن ودوباره متلاشی شدن..

۰ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

پیامک.

_

مشترک گرامی عمر شما در کمتر از ۳ روز و ۲۰ساعت دیگر به پایان میرسد.
متاسفانه امکان شارژ مجدد وجود ندارد و اشتراک شما دراین جهان به پایان رسیده است.
به صورت دلخواه آخرین آرزوی خود را برای ما پیامک کنید و به خدمات رسانی ما رای دهید.
با سپاس جهنم خوبی را برایتان آرزومندیم.

_سامانه خدمات رسانی دنیایِ شیتی

۰ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

Silent lake

_

در من می‌نوازد.

۶ موافق ۰ مخالف

Hozier

اول یه عکس از هوزیر فرستاد که نوشته بود هم تایپ منه.

گفتم عه آره هم تایپمه!

بعد این موزیک هوزیر روفرستاد وگفت میدونم قبلا گوش دادی حالا بادقت گوش کن به حرفاش حتما.

_تایپ وفلان بی ربطه اما بعد گوش دادن دوباره وخوندن متن آهنگ بهش حق دادم.

_

_
I was born sick, but I love it
من گناهکار به دنیا اومدم ،اما دوستش دارم
_

Take me to church
من رو به کلیسا ببر

I'll worship like a dog at the shrine of your lies
مثل یک سگ خدای شما رو پرستش میکنم در معبدی که از دورغهاتون ساخته اید

I'll tell you my sins so you can sharpen your knife
گناهانم رو بهتون میگم پس شما میتونید چاقو هاتون رو تیز کنید

Offer me that deathless death

اون مرگ جاویدان رو به من عرضه کنید

_

There is no sweeter innocence than our gentle sin
هیچ معصومیتی شیرین تر از گناهان کوچک ما وجود نداره

In the madness and soil of that sad earthly scene
در این دنیای افسرده که جلوه دهنده دیوانگی و کثافت هست

Only then I am human
من فقط یک انسان هستم

۱ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

Dear darkness

قشنگی های ازدست دادن در بی رحم شدنه
اینکه بفهمی هیچکس ارزش تکه تکه شدن های تورو نداره.
اینکه ببینی تو یه شب میوفتی روی تختت وازدرون میمیری
اما زندگی برای همه ادامه داره
دوباره روز میشه
همه سرکارمیرن،زندگی میکنن،جشن میگیرن..
قشنگی های ازدست دادن اینه که به این پی ببری هر آغازی یه انتهایی داره
و به هیچ چیز بی اندازه نمیشه بها داد.
به هیچ چیز نمیشه ارزش داد
نمیشه قلب داد
وبرای هیچ چیز وهیچکس نمیشه مُرد.
مثل انتهای ما واین کره خاکی
مثل دستآورد های بی معنی که همه کیف میکنن مثلا
جیمز وب تصاویری از چندمیلیارد سال پیش گرفته
کاملا پوچ وبی معنیِ چون ما چندمیلیارد سالِ بعد منقرض شدیم با تمام اطلاعات وخاطرات وحس های داخل مغزمون پودر شدیم ورفتیم...

_
زندگی برای من همیشه دراماتیک وبی معنی باقی میمونه تاریکی همیشه همراهمه حتی اگر حالم خوب باشهD:

۶ موافق ۰ مخالف

Good things🌌

کاش میتونستم کل حسای خوبی که از یه نفر یا یه مکان ویه چیزی میگیرمو یه جا سیو کنم
مثلا بریزم تویه بطری شیشه‌ای کوچولو
هروقت که دل تنگ شدم
یا در دسترس نبود در بطری رو باز کنم ومثل یه شیشه عطر داخلش رو بو کنم
کاش میشد چیزای خوبو نگه‌داشت.

۴ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

Tark

منو تو طبیعت مون مخالف همِ ،قرارمون اونجایی که طبیعی نیست..

۴ موافق ۰ مخالف

همینجوری..

جلوی موهامو که شده روتین دوساله ام کوتاه میکنم وحس میکنم اینجوری بهتره.
برخلاف خیلیا که میگن موی بلند بیشتر بهم میاد برای بار هزارم جلوی خودمو میگیرم که بلندی موهامو کوتاه نکنم وببینم
چقدر میتونم دووم بیارم تا بلندبشه؟میدونم یه روز هرچقدم بلند بشه کوتاهش میکنم تا بالای گردن
_
یه لیوان دلستر رو(دلسترنبودبین خودمون بمونه)
پراز یخ میکنم ومیشینم روبه‌ی پنجره‌ی راه پله
پنجره ای که روبه پارک بازمیشه وموقع غروب با تابیدن نور قرمز روی چمن ها منظره‌ی مورد علاقه‌منو میسازه.
یه قلوپ میخورم وبه گذشتن زمان،تاریک شدن هوا
اومدن ورفتن بعضی آدما از روی اون چمنای طلایی نگاه میکنم.
کتاب طاعون دستمه وهنوز لاشو باز نکردم‌
دارم نگاه میکنم وفکرمیکنم
نمیدونم به چی فکرمیکنم
فقط غرقم.
البته یکم به این فکرکردم که چقدر دوستداشتم الان به جای گشتن دنبال کار اداری یه عکاس بودم
دوربینمو برمیداشتم وسفرمیکردم وفقط عکس میگرفتم..چجوری کسب درامد میکردم؟باعکاسی آزاد از مردم وشاید گاهی فروش تابلو های نقاشیم.
من عملا بیشتر وقتا به هیچی فکرنمیکنم اما همیشه غرقم واطرافیانم گاهی باید منو بیارن رو سطح.
صدام که میکنن میام روی سطح ومیگم جانم،کاری داری؟وبعد دوباره برمیگردم به عمق.
چندوقت پیش دوست برونگرام خطاب به من متنی فرستاد که داخلش میگفت:درونگرا بودن دردناکه!چون همه دردارو توی خودتون میریزید و..
برام این حرف عجیب بود وگفتم dudeدرونگرا بودن دردناک نیست
جالب هم نیست
فقط من این مدلی ام وباخودم بیشتر راحتم همین!
کی گفته درونگرا بودن بده یا..؟
من درون خودم کلی دنیاهای فانتزی ساختم که ازگشت وگذار درونش لذت میبرم
حتی دنیاهای تاریکی که ازاوناهم بیشتر ازدرکنارآدما واجتمع بودن لذت میبرم 
البته توقع درک این حرفارو از کسی که کلی دوست ورفیق داره واحتمالا از صفحه چتش داره آدم میریزه بیرون(یه گوشیو تصورکنید ک کلی دست وپا ازش زده بیرون) ندارم.

حتی تعجب میکنم خودشم چجوری به خلوتم راه دادم!!!

نمیدونم موضوع نوشتنم چیه
فقط شروع کردم به نوشتن

_

به موزیک گوش بدید وازخوش سلیقه بودن وی لذت ببرید.



۵ نظر ۵ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان