آفتابگردون

ترانه میشوم..قلم میشوم شعر میشوم.. تا از ذرات وجود من براین خاک باقی بماند

کوتاه

به گرمای جسمی دیگر نیاز دارم
تا کمی حس کنم زنده هستم.
_

کسی مراصدا زد

_مچکرم که از شر افکارم نجاتم دادی
_

مشکلاتی که کوچک بودند وباهمان کوچکیِ انبار شده
کمرش را خم میکردند.
شایدهم او بسیار ضعیف بود
کمر نحیفی داشت که زیر مشکلات کوچک دوام نمیاورد.

_

یک‌آن فهمیدم که من زنی زیبا

پر از شور زندگی
رویا وعشق هستم که نباید زیر بار افسردگی تَلَف شود

_

یک نفر حس هایم را به من تزریق کند..

_

موزیک رو تغییر دادم چون حسش مناسب تربود:)
۵ موافق ۰ مخالف

حاوی صحنه های دلخراش🔞

تفریح جدید من
خوندن پرونده های قتل بود
پرونده هایی که اکثرا در دهه های قبلی اتفاق افتادن و به نوعی زیادی سروصدا کردن.
برای شخصی مثل من که فیلم ترسناک میبینم وشب کابوسش رو میبینم
اصلا حرکت جالبی نبود:)))

وباعث شد شبا به این فکر کنم که چقدر ساده میمیریم
وآیا آدم میتونه انقدر راحت انسان دیگه ای رو بکشه؟
وقتی این پرونده های قتل رو جزئی تر نگاه کردم متوجه شدم که برخی کودکی پر رنج ودردی داشتن ونمودش رو در بزرگسالی نشون داده مثل پرونده آیلین وورنوس که بازیگر قابلی هم نقشش رو در فیلم monster ایفا کرده
برخی دچار اختلال ضداجتماعی وچندشخصیتی و...بودن واز هوش نسبتا بالایی هم برخوردار بودند.
دو الی چند نفر ازاین قاتلین که مصاحبه هاشون رو دیدم به طور واضحی میگفتن که هیچ احساسی در کشتن شخص یا اشخاص نداشتن:)
چندتا ازاین پرونده ها رو اینجا میزارم وبنظرم عجیب ترینشون پرونده زودیاک بود.
چطور ممکنه هنوز پیداش نکرده باشن؟؟
_
دلم به حال این قاتل سوخت!چون درکش کردم...

پرونده ایلین ورنوس


واز درک این موارد به کل عاجز بودم وپیش خودم گفتم انسان لعنتی چته؟؟..

پرونده زودیاک

پرونده رادنی آلکالا

پرونده جسیکا لانسفورد

پرونده دامر

_

و درآخر این چند فیلم مربوط به پرونده های بالا هستن 

مربوط به پرونده زودیاک

مربوط به پرونده جسیکا لانسفورد باکمی اغراق

پرونده آیلین وورنوس

_

در آخر دراین پرونده ها هیچ چیز لذت بخشی وجود نداره که بگم امیدوارم لذت ببرید!

شاید بهتره بگم امیدوارم آگاه بشیم...

و بهم بگید که لینک ها بالامیاره؟:)

۵ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

لباس تظاهر

 

شما نمی‌توانید درجامعه
خود رنج کشیده وخسته تان باشید
چون مردمانی ظاهربین اطراف ما را فراگرفته اند
افرادی که روانشناسی زرد ومثبت گرا میطلبند واز شخصی خوششان میآید که‌هرروز فریاد شادی سر دهد.
نمی‌توانید به راحتی نسبت به کلیشه ها ابراز بیزاری کنید
و از این جمع ها فاصله بگیرید
آن موقع که لباس "شباهت" را درمیاورید، یک غریبه‌ی عجیب ویا افسرده طلقی می‌شوید
شما نمی‌توانید ضعف ورنج خود را نشان دهید
همیشه لبخند بزنید
همیشه لباس "تظاهر"را بر تن کنید
حتی آن زمان که دقایقی قبل اشک ریخته اید
یا آن زمان که درد جسمی امانتان را بریده
لبخند بزنید.
این مردم اگر حتی ذره ای حس کنند ضعیف هستید مثل حیوانات موضع قدرت ودندان خود را نشان می‌دهند.
وشاید آن زمان مجبور شوید از بُعد انسان وآرام خود فاصله بگیرید.

شاید شما را مجبور کنند دست به کارهایی ناخواسته بزنید

شایدحتی لازم باشد گلویشان را فشار دهید!
شاید..
شاید...
_
دیگه نباید پرونده های قتل بخونم:|

۲ نظر ۶ موافق ۰ مخالف

I run to you

_
:)I wish I was in love again like those days
۳ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان