شنبه ۱۶ بهمن ۰۰
به گرمای جسمی دیگر نیاز دارم
تا کمی حس کنم زنده هستم.
_
کسی مراصدا زد
_مچکرم که از شر افکارم نجاتم دادی
_
مشکلاتی که کوچک بودند وباهمان کوچکیِ انبار شده
کمرش را خم میکردند.
شایدهم او بسیار ضعیف بود
کمر نحیفی داشت که زیر مشکلات کوچک دوام نمیاورد.
_
یکآن فهمیدم که من زنی زیبا
پر از شور زندگی
رویا وعشق هستم که نباید زیر بار افسردگی تَلَف شود
_
یک نفر حس هایم را به من تزریق کند..
_
موزیک رو تغییر دادم چون حسش مناسب تربود:)