آفتابگردون

ترانه میشوم..قلم میشوم شعر میشوم.. تا از ذرات وجود من براین خاک باقی بماند

کهکشان

کاش از دیدگانِ من به خودت مینگریستی..

آنوقت کهکشانِ شگفت آورِ مقابل چشمانت 

تورانیز شوکه میکرد..

کهکشانی که زندگی را در خودش جای داده

وهیچ زمان دست از درخشیدن برنمی دارد.

الف_ع🌻

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

خوب وبد داره!

حقیقتا تنهایی مارا میبلعد

درهر لحظه ومکان فرقی ندارد

تنهایی ازنوع خوبش گاهی انقدر شیرین میشود

که به سختی میتوان آن را بادیگران نیز به اشتراک گذاشت

اما با آن تنهاییِ غمناک چه میتوان کرد؟

قطعا همه ما انسان ها چه شاد باشیم وچه ناخوش

هردویشان را هرروز باخودمان حمل میکنیم..

الف_ع🌻

۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

♡Dear sam

شاید عشق به شکل های مختلفی درمیاید

مثلا به شکل پسری یک ساله 

باموهای چتری 

ولُپ های گلگون

که میخنددو گَرد شادی را

در طنین صدایش پراکنده میکند

که میدود و به زمین خشک زیر پایش

جان میدهد..

که میگریَد و آن قلب سردی که سال هاست خوابیده

بیدارمیکند...

✍الف_ع

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

منِ رویا پرداز

رویایی مرا ربود!

نه تنها ذهن مرا بلکه تمامِ حس وتنم را نیز،

ربود..

انقدر در آن غرق بودم که انگشتان پایم

گرمی و سردی زمینش را حس میکردند

انقدر قلبم دوستش میداشت

که شک بردم،شاید آن جهانِ بیرون که به ظاهر مادیست

خوابی بیش نبوده..!

شاید زندگی تنها دراین رویا زندگیست!

وبیرون ازاین،توهمی بیش نیست..

وشاید فقط باید این رویا را باورکنم،

تابه جهان مادیِ بیرون از تفکراتم نیز

راه پیداکند...:)

✍الف_ع

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان