آفتابگردون

ترانه میشوم..قلم میشوم شعر میشوم.. تا از ذرات وجود من براین خاک باقی بماند

بچه‌دبستانی‌های شاد🌈

کاش همیشه مثل اون روزی که بارون زده بودوتمام مدرسه خیس شده بود

از زندگی لذت میبردیم
گودال های زیادی بودن که روی زمین آب بارون درآن ها جمع شده بود
وما چندتا بچه دبستانی
تواون گودال ها میپریدیم ومثل موش آب کشیده به کلاس برمیگشتیم
ماخیس بودیم وحتی نمیتونستیم روی نیمکت بشینیم ومن داخل کفش هامم پرآب بود!

همه به چشم دیوونه یاخل وچل بودن بهمون نگاه میکردن
ومعلم هم سرزنش میکرد که این چه‌کاری بود؟
ولی چه اهمیتی داشت؟
ما توهمون چند دقیقه خوب زندگی کردیم..
توهمون چند دقیقه ازته دل خندیدیم
وباتمام وجود ازش لذت بردیم

الف_ع🌻

پ.ن:من هنوز دارم لذت میبرم^_^

۴ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان