آفتابگردون

ترانه میشوم..قلم میشوم شعر میشوم.. تا از ذرات وجود من براین خاک باقی بماند

تنظیمات کارخانه

روزهای زیبایی بود.

کجارفتند؟........

_

رفیقم میگوید ازلحاظ روحی نیازبه یک آغوش داری

تا دردت را تسکین دهد.

اما من نیازبه هیچ آغوش ومحبتی ندارم

دردی برای تسکین دادن ندارم

حتی شاید دراین چندسال اخیرعمرم انقدر بی حس وبی نیاز نبوده ام.

نیازدارم که به تنظیمات کارخانه برگردم

ریستارت شوم

بازگردم...

وهمه چیز پاک شود..

واین پاک شدن شیرین خواهدبود!فکرکن یک‌آن بازگردی به لحظات اولیه زندگی

وبعدها متوجه شوی که تمام این ها یک خواب بوده است..

حالاشاید زیباتر بسازی..

خوشحال خواهی شدیاناراحت؟

.

_خودم:خوشحال!

البته من بیشتر میخوام اگر قراره مثلا ۶۰سال عمرکنم

کلش رو توی یه روز تکراری تابستونی درحالی که ۷سال بیشترندارم

وباخواهربرادرام بستنی به دست توی کوچه راه میرم ، بگذرونم وتمام.

۴ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان